بمناسبت سالروز شهادت عمار یاسر شهید فتنه صفین
حديث از كتاب شريف و با بركت الاختصاص اثر دانشمند گران قدر شيعه و نابغه مرزبان علم كلام يعني شيخ مفيد رحمت الله عليه انتخاب شده است . مرحوم شيخ مفيد بعد از مقدمه نسبتا كوتاهي،كتاب را با اين حديث آغاز مي كند :
و عنه عن محمد بن الحسن عن محمد بن الحسن الصفار عن محمد بن الحسين عن موسى بن سعدان عن عبد الله بن القاسم الحضرمي عن عمرو بن ثابت قال : سمعت أبا عبد الله (عليه السلام) يقول :
إن النبي (صلي الله عليه و آله) لما قبض ارتد الناس على أعقابهم كفارا إلا ثلاثا سلمان و المقداد و أبو ذر الغفاري .
بعد از آن كه پيامبر مكرم اسلام (صلي الله عليه و آله) به آسمان پر كشيد و مسلمين از فيض حضور ايشان محروم شدند ، سير حوادث دوران به گونه اي پيش رفت كه به تعبير امام صادق عليه السلام همه جز سه نفر از دايره اسلام و دين حقيقي خارج شدند ! و اين اول ماجراست . آن گروه يا سه نفري كه توانستند از ميان موج اوليه فتنه خارج شوند و خود را به ساحل امن و سلامت آغوش اميرالمومنين برسانند كساني نبودند جز، سلمان فارسي و مقداد كندي و ابوذر غفاري . در عقايد اين سه نفر لحظه اي ترديد نيامد و آني و كمتر از آني در حقانيت و لزوم ياري اميرالمومنين شك نكردند . اما عمار چه ؟ عمار در آن فتنه اول كجاست ؟ سوال ما در ادامه كلام امام صادق عليه السلام جواب داده مي شود :
إنه لما قبض رسول الله ( صلي الله عليه و آله ) جاء أربعون رجلا إلى علي بن أبي طالب (عليه السلام) فقالوا لا و الله لا نعطي أحدا طاعة بعدك أبدا .
به محض اعلام خبر ارتحال پيامبر مكرم اسلام (صلي الله عليه و آله) ، چهل نفر از نزديكان و اصحاب پيامبر به خدمت اميرالمومنين شرف ياب شدند و با قسم شديد به مولي عرض كردند كه ما ابدا غير شما را اطاعت نخواهيم كرد. اميرالمومنين به محض شنيدن اين سخن از آنان ، معيار و علت اين كلام آنان را جويا مي شوند . چرا غير من را اطاعت نمي كنيد ؟ و به حمايت من برخواسته ايد ؟
قال عليه السلام : و لم ؟ قالوا : إنا سمعنا من رسول الله (صلي الله عليه و آله ) فيك يوم غدير [خم].
گفتند : ما در روز غدير خم از دو لب مبارك پيامبر مكرم اسلام (صلي الله عليه و آله) شنيديم كه بايد فقط از شما اطاعت كنيم و به همين علت اينجا هستيم .
قال عليه السلام : و تفعلون ؟ قالوا : نعم .
اميرالمومنين دوباره از آنها پرسيدند : آيا شما هم اين گونه خواهيد كرد ؟ گفتند : بله
قال عليه السلام : فأتوني غدا محلقين .
اميرالمومنين فرمودند : پس حالا كه اين چنين است ، فردا ( صبح ) با سر تراشيده و حلق كرده مثل حجاج بيت الله الحرام همين جا باشيد !
قال الصادق عليه السلام : فما أتاه إلا هؤلاء الثلاثة .
اما از ميان آن چهل نفر كه از حاضران در واقعه غديرخم هم بودند ، و البته از ميان همه مهاجرين و انصار ، فقط سلمان و مقداد و ابوذر با سر تراشيده و آماده جهاد ، به سر قرار آمدند!
قال عليه السلام : و جاءه عمار بن ياسر بعد الظهر.
امام صادق عليه السلام بدون سوال راوي فرمودند : عمار آمد اما دير.
عمار زماني آمد كه از ظهر گذشته بود و به اندازه نصف روز اميرالمومنين را تنها گذاشت . نمي دانم دليلش بر اين تعلل چه بود. اما دير شده بود .
فضرب يده على صدره ، ثم قال له : ما لك أن تستيقظ من نومه الغفلة . ارجعوا فلا حاجة لي فيكم.
وقتي روبروي اميرالمومنين ايستاد مولي با دست خيبرشكنشان به سينه عمار زدند و فرمودند : تو را چه شد عمار ؟ تو هم به خواب غفله رفتي ؟ برگرد ! من به تو هيچ نيازي ندارم !
شايد اميرالمومنين از عمار انتظار يك دقيقه تاخير را هم نداشت . به هر حال عمار ، ارجعوا را از مولي شنيده بود . عمار در سخت ترين فتنه بعد از رسول خدا (صلي الله عليه و آله) مردود شد و اميرالمومنين دست رد به سينه او زد .
أنتم لم تطيعوني في حلق الرأس ؛ فكيف تطيعوني في قتال جبال الحديد ؟
چشمان عمار طاقت خيره شدن در اقيانوس مواج دو چشم پر هيبت اميرالمومنين را نداشت .بعد از مكث كوتاهي ، علت را به او گوشزد كردند : شما در تراشيدن موي سرتان از من حرف شنوي نداشتيد ؛ پس چگونه انتظار داشته باشم كه در راه ما جان فشاني كنيد و به جنگ كوه هاي آهن برويد؟
ارجعوا فلا حاجة لي فيكم.
عمار برگرد ! هيچ نيازي به تو ندارم !
صحنه دوم
( فتنه صفين ؛ دومين پيكار اميرالمومنين )
علي هنوز تنهاست ، اما نه به تنهايي آن روز .
جوان هاي آن روز همه پير شده اند و دور دور جوان هاست . عمار نود و سه ساله شده است . اكثر كساني كه در غديرخم كلمات پيامبر مكرم اسلام (صلي الله عليه و آله) را شنيده بودند يا دهان بسته اند و يا جناب عذرائيل بر سه جلدي عمرشان مهر باطل شد زده است .
امروز عمار دير نرسيد . صبح زود آنجا بود . شايد شب را هم نخوابيده بود تا دوباره گرفتار خواب غفلت نشود . طاقت شنيدن ارجعوا ي سه باره را نداشت .
عمار جبران كرد .
توبه اش را اميرالمومنين پذيرفت . وقتي پر كشيد و شهيد شد ، اميرالمومنين در فراقش نوحه سرود و روضه خواند . جاي عمار خالي بود و مولي در خطبه نماز جمعه كوفه فرياد كشيد : اَيْنَ عمار؟
بسم الله الرحمن الرحیم